پادشاهان شن و نفت/هزارتوي قدرت پرراز و رمز خاندان آل سعود در عربستان سعودي
«آنها در دلارهاي نفتي غوطهور هستند و حتي توالت اقامتگاههاي خود را از طلا ميسازند.»
اينها تنها جزء كوچكي از شايعاتي است كه در مورد آلسعود، خاندان سلطنتي پادشاهي عربستان سعودي وجود دارد و البته دستكم در مورد اعضاي ارشد اين فاميل صدق ميكند. در واقع نام اين كشور به ولخرجي خاندان حاكم، فساد مالي و سركوب هرگونه مخالفت گره خورده است.
هيچ منصب مهمي در عربستان سعودي نيست كه يكي از وابستگان اين فاميل آن را به اشغال خود درنياورده باشد. از آنجا كه خاندان آل سعود گرايشهاي افراطي دارند و زنها را به هيچ ميانگارند، اعضاي اين خاندان 6000 مرد عنوان ميشود بيآنكه هيچ اشارهاي به تعداد اناث اين خاندان شود.

آنان حتي اسم رسمي كشور را هم به گروگان گرفتهاند تا كشوري كه از اتحاد قبايل بدوي در سال 1932 سر برآورد، هيچگاه فراموش نكند كه آل سعود بنيانگذار عربستان جديد بوده است.
محمد بن سعود، بنيانگذار اين خاندان يكي از 5 فرزند مرد سعود بود كه با غلبه بر رقباي محلي و به انقياد درآوردن ساير قبايل عربستان موفق شد در قرن نوزدهم اين شبهجزيره را به سوي وحدت و يكپارچگي سوق دهد.
با اين حال خاندان آل سعود را بيشتر با نام عبدالعزيز بن سعود ميشناسند كه هرچند تمامي دوران حاكميتش به جنگ و درگيري گذشت، اما دانهدرشتهاي امروز حاكميت عربستان سعودي جملگي از تيره و طايفه او هستند.
او بود كه ظهور كشوري يكپارچه را اعلام و عنوان اولين پادشاه عربستان سعودي را از آن خود كرد. ظهور اين كشور در غياب حمايتهاي بريتانيا كه به دنبال تضعيف هر چه بيشتر امپراتوري عثماني و نابودي آخرين بقاياي آن بود هيچگاه ميسر نميشد.
با اين حال خاندان آل سعود سه زيرشاخه ديگر هم دارد (السنيان، فرهان، مشري) كه به هر حال زيرمجموعه اين خاندان و روزيخوار ثروت نفتي عربستان سعودي هستند.
بسياري از مورخان، دوران معاصر عربستان پس از قدرت يافتن آل سعود را به سه بخش تقسيم ميكنند: پادشاهي اول، پادشاهي دوم و دوران مدرن.
مشخصه اصلي دوران اول، تلاش براي اشاعه وهابيت در سرزمين وحي بود. دوران دوم مملو از منازعات دروني براي حذف مخالفان تاج و تخت در جامعه و حتي درون خاندان سلطنتي بود. دوران مدرن در واقع دوره ثبات يافتن آلسعود بوده كه متضمن منازعاتي با امپراتوري عثماني، عزيز مكه و قبيله آل رشيد در حيل بود كه در برابر آل سعود سر به شورش گذاشتند.
دوران سوم با پادشاهي عبدالعزيز بن سعود شروع شد و ريشههاي هويت امروز اين كشور و ساختار قدرت در عربستان سعودي معاصر را بايد در اين دوره جست.
آل سعود براي به دست گرفتن قدرت و حفظ آن منازعات زيادي را در داخل و خارج اين خاندان پشت سر گذاشته كه شرح كاملش از حوصله اين مطلب خارج است. وقتي عبدالعزيز بن سعود در سال 1932 خود را پادشاه عربستان سعودي خواند تقريبا بر همه مخالفان اصلي خود فائق آمده و يكهتاز بلامنازع قدرت در اين كشور نوظهور شده بود. او از زنهاي بيشمار خود دهها فرزند داشت و براي تضمين حاكميت خود از همه قبايل عمده همسري براي خود اختيار كرده بود. سعود، فرزند ارشد او و وليعهد بود و فيصل، پسر دومش به عنوان نفر دوم صف زمامداري معرفي شده بود.
عبدالعزيز در سال 1953 و تنها سه سال پس از آن كه ايالات متحده به عنوان جايگزين استعمار پير حامي اصلي خاندان سلطنت شده بود، چشم از جهان فروبست.
سعود كه با مرگ پدر به پادشاهي رسيده بود، آنقدر ريختو پاش داشت و به اطرافيانش بيتوجهي ميكرد كه حتي بعضي از فرزندان او به تنگ آمده و به مصر پناهنده شدند.
اعضاي ارشد خاندان سعود با حمايت و پشتيباني مفتيهاي ارشد عربستانسعودي در سال 1964 سعود را وادار به كنارهگيري از قدرت كردند تا فيصل، برادرش كه وليعهد شده بود، قدرت را به دست گيرد.
فيصل هم دوران زمامداري كوتاهي داشت، چراكه در سال 1975 به دست فيصل بنمسعود، از شاهزادههاي ارشد خاندان به قتل رسيد. قاتل به تيغ سپرده شد تا خالد، ديگر فرزند عبدالعزيز بر تخت شاهي بنشيند.
وليعهد وقت در واقع محمد بود كه به نفع خالد، تنها برادر تني خود از قدرت چشم پوشيد. خالد هم هفت سال بعد بر اثر سكته قلبي جان سپرد تا فهد زمام امور را به دست گيرد.
فهد بزرگترين فرزند ذكور سعود بود و سعي كرد با اقداماتي چون جايگزين كردن عنوان «اعليحضرت» با «خادم حرمين شريفين» قداست مذهبي را به آل سعود بازگردانده و تا حدودي جلوي حرف و حديثها در مورد زندگي فوق اشرافي اعضاي خاندان سلطنتي را بگيرد. او در سال 1995 و بعد از سكته قلبي و مغزي عملا قدرت را به عبدالله واگذار كرد.
عبدالله تا زمان مرگ ملك فهد در سال 2005 پادشاهي كرد گرچه عنوان وليعهدي را يدك ميكشيد. عبدالله بلافاصله پس از مرگ ملك فهد زمام امور را رسما در دست گرفت و در اولين اقدام سلطان بن عبدالعزيز را كه در دوره فهد وزير دفاع و دستيار نخستوزير بود به وليعهدي برگزيد. سلطان هم در ماه اكتبر 2011 مرد تا اميرنايف، وزير كشور عنوان وليعهدي را از آن خود كند.
ساختار قدرت
در حاكميت عربستانسعودي قدرت در دست پادشاه متمركز است و اوست كه اعضاي كابينه را برميگزيند و بركارشان نظارت دارد.
در اين كشور هم بهسان ساير نظامهاي سياسي وزراي دفاع، كشور و امور خارجه اهميت بيشتري نسبت به ساير وزرا دارند و معمولا نزديكترين افراد به پادشاه به اين سمتها منصوب ميشوند.
ساير وزارتخانهها هم به همين سياق سهم اعضاي ارشد خاندان ميشود و شاهزادههاي دونپايهتر مناصب پايينتر را احراز ميكنند.
نكته جالب در مورد آل سعود اين است كه برخلاف پادشاهيهاي غربي، جابجايي قدرت در آن چندان خطي نيست و هر از چند گاهي با بالا گرفتن رقابت در درون خاندان، قدرت بين زيرشاخههاي قدرتمند دست به دست شده است.
آنچه در داخل خاندان تعيينكننده است، بهرهمندي از ثروت است. آل سعود در روندي نسبتا پيچيده سعي كرده ثروت را به نوعي در بخشهاي مختلف خاندان توزيع كند كه لااقل اين مولفه به بروز تنش و درگيري دروني منجر نشود و البته ذخاير عظيم نفت و درآمدهاي هنگفت نفتي به تحقق اين سياست كمك زيادي كرده است.
علاوه بر نفت تقريبا تمامي بخشهاي مهم اقتصادي، از تجارت به ظاهر خصوصي گرفته تا قراردادهاي دولتي تقريبا به شكلي انحصاري در يد اعضاي خاندان سلطنتي است. اين انحصار موجب شده بود در دوران ملك فهد 40 درصد اقتصاد كشور در اختيار اعضاي خاندان سلطنتي باشد و ثروت اين خاندان طي دههها به رقم سرگيجهآور 1900ميليارد دلار برسد، اگرچه گاه اعداد و ارقام بالاتري هم در اين بخش ارائه ميشود.
در دهه گذشته آل سعود سعي كرده با نزديك شدن به بنگاههاي خبري در خارج مانع بالا گرفتن حرف و حديثها در مورد ثروت افسانهاي اين خاندان و ميزان تسلطش براقتصاد كشور شود.
فاميل پرتنش
با وجود آن كه بزرگان خاندان سلطنتي عربستان سعودي تلاش دارند هيچ خبري از هزارتوي اين خاندان به بيرون درز نكند و به واسطه كنترل رسانههاي اين كشور از انتشار هر گزارش درخصوص اختلافات دروني جلوگيري ميكنند اما گاه منازعات به حدي بالا ميگيرد كه صداي آن بيرون از خاندان هم شنيده ميشود.
عملكرد مستبدانه آل سعود در به هيچ انگاشتن تودهها در تمامي دهههايي كه از ظهور عربستان سعودي ميگذرد، موجب شده اين نظام هميشه در داخل و خارج به استبداد و تكروي متهم شود. همين مساله سبب شده عربستان سعودي در اين سالها، شاهد موارد بيشمار اعتراضات داخلي بخصوص از ناحيه شرق اين كشور در اعتراض به استبداد و خودكامگي حاكمان باشد.
به اين اعتراضات بايد موارد متعدد درگيري بين شاهزادگان جوياي نام و دوستدار قدرت را هم افزود كه طي دههها طيف رنگارنگي از كودتاهاي نافرجام را رقم زدهاند.
يكي از فراگيرترين اعتراضات ضدنظام در سال 1979 و با يورش 500 مرد سراپا مسلح به مكه و اشغال تقريبي اين شهر بود. اين مردان كه تقريبا همگي از اعضاي قبيله عطيبه بعلاوه شماري از ساير قبايل و تعداد محدودي مصري بودند در واقع عليه فساد مالي و اخلاقي خاندان حاكم شوريده بودند. اين شورشيها بجز گروههاي كارگري و برخي قبايل حامي ديگري پيدا نكردند و مفتيها به اشاره آل سعود مجوز حمله به آنها بهرغم پناه گرفتن در حرمين شريفين و سركوب آنها را صادر كردند.
ارتش سعودي با حمايت نيروهاي ويژه فرانسه و مشاركت عملي يگاني از نيروهاي ويژه ارتش پاكستان به شورشيها حمله كردند و با قلع و قمع آنها به غائله پايان دادند تا يكي از مهمترين حركت اعتراضي به آل سعود ناكام بماند.
چگونه آلسعود بر حجاز مسلط شد
خاورميانه پس از جنگ جهاني اول و سقوط امپراتوري عثماني با تحولات ساختاري مهمي روبهرو شد، اما شايد مهمترين تغيير در جغرافياي سياسي خاورميانه تشكيل دولتهاي كوچك با ساختارهاي متفاوت و مبتني بر ويژگيهاي قومي، قبيلهاي و ديني بود.
استعمار پير كه خود را نقطه اتكاي دنيا ميدانست و بخشهاي مختلف آسيا را بر مبناي دوري و نزديكي به خود نامگذاري كرده بود در شرق و جنوب منطقه موسوم به خاورميانه، به همراه ديگر پيروز اصلي جنگ جهاني اول يعني فرانسه، امپراتوري عثماني را ميان خود تقسيم كردند و هركدام قيموميت يك يا چند كشور به ظاهر مستقل را برعهده گرفتند.
فيصل در عراق و عبدالله در اردن دو فرزند حسينبنعلي بودند كه شريف اماكن مقدسه مكه و مدينه بود و ساليان متمادي با حمايت بريتانيا بر مناطق وسيعي از شبهجزيره عربستان تسلط داشت.
در اين ميان، محمد عبدالعزيز بنسعود يكي از روساي قبايل نجد كه رقيب حسين بنعلي بود و قبيلهاش در رقابت دروني قبايل نجد، ساليان دراز از رهبري و رياست مراكز مهم تجاري و سياسي نجد و حجاز محروم شده بود حوادث و تحولات ابتداي قرن بيستم را مغتنم شمرد و براي احياي قدرت قبايل نجد را متحد كرد.
او به طور اتفاقي در منطقهاي از نجد و در اردوگاهي به نام «ارطاويه» به گروهي برخورد كه ويژگي متفاوتي نسبت به قبايل و عشاير عرب داشتند.
اين گروه كه به «اخوان» معروف بودند، اساس ارتباط ميان خود را به جاي روابط عشيرهاي، خوني و قبيلهاي، اعتقادات ديني قرار داده و به همين علت از توان و قدرت بسياري برخوردار بودند.
اخوانها پيرو شخصي به نام محمد بنعبدالوهاب بودند كه وي نيز از پيروان احمدبن حنبل و شاگردش ابنتميمه بود. آنان اعتقادات خاصي داشتند كه عامل تمايز آنها از ديگر فرق اسلامي اهل سنت بود.
محمد بنعبدالعزيز در سال 1917 كتاب اصول دين محمد بنعبدالوهاب را با هزينه خود در هندوستان تكثير كرد و خود را در زمره پيروان اخوانها قرار داد. در پي اين اقدام بود كه عبدالعزيز 220 پايگاه مشابه ارطاويه در مناطق نجد و حجاز تاسيس كرد و همين امر او را در رقابت با رقيب ديرينهاش حسين بنعلي در وضعيت مطلوبي قرار داد.
بروز اختلاف ميان حسين بنعلي، شريف مكه و مدينه با انگليسيها بر سر فلسطين موجب شد تا توجه بريتانيا به عبدالعزيزبنسعود و جنبش اخوان جلب شود.
عبدالعزيز بنسعود در سال 1921 با تصرف منطقه حائل در شمال جزيرهالعرب ـ كه حد فاصل اماكن مقدس مكه و مدينه با عراق و اردن است ـ رابطه حسين بنعلي را با پسرانش فيصل و عبدالله در عراق و اردن قطع كرد. وي پس از حمله به طائف و كشتار مردم اين منطقه باعث به وجودآمدن رعب و وحشت در ميان قبائل نجد و حجاز شد و زمينه را براي حمله به مكه و مدينه فراهم ساخت.
شورش اخوانها در سال 1927 گسترش يافت و دردسرهاي فراواني براي عبدالعزيز داشت. ارتش بريتانيا در حمايت از عبدالعزيز اردوگاههاي گروه اخوان را با حملات هوايي مورد تهاجم قرار داد و زمينه را بري اقدامات بعدي عبدالعزيز فراهم ساخت.
در سال 1928، عبدالعزيز از علما و سران قبايل خواست تا تجمعي برگزار كنند و درباره اختلافات درون وهابيون تصميم بگيرند.
عبدالعزيز در اين نشست توانست بيعت دوباره علماي وهابي را بهدست آورد و سپس با تطميع سران قبايل در سال 1929، توانست اخوانهاي شورشي كه رهبري آنها را فيصل الروش سلطان بنبجاد و زيدان بنحثلين برعهده داشتند، قلع و قمع كند. در اين جنگ، فيصل الروش زخمي و سپس عفو شد. سلطان بنبجاد زنداني و درآنجا كشته شد و زيدان بنحثلين نيز در سال 1932 به قتل رسيد.
با سركوب جنبش اخوانهاي شورشي از پيوند وهابيون و اخوانها با قبيله عبدالعزيز كشور عربستانسعودي رسما تشكيل شد و او خود را پادشاه عربستان سعودي ناميد.
عبدالعزيز در اولين گام كوشيد تا بين وهابيت به عنوان دين رسمي دولت و نظام قبيلهاي تلفيق و همراهي كامل به وجود آورد تا هم بتواند بر قبايل عرب تسلط داشته باشد و هم از عامل دين براي حفظ و تقويت حكومت خود بهرهبرداري كند.
عبدالعزيز درمدت حيات خود به منظور تحكيم قدرت خويش از طريق ايجاد پيوند خانوادگي با قبايل مختلف كشور كوشيد. به هيمن دليل،اولين و موثرترين گروه قدرتمند در عربستان سعودي را «خانواده سلطنت» تشكيل ميدهد. خانواده سلطنت يا همان آلسعود داراي شاخههاي متعددي است.
اگر بخواهيم خاندان 20 هزار نفري (به روايتي) آلسعود را در چند خانواده جمع كنيم چهار خانواده در عربستانسعودي قابل شناسايي هستند.
اين چهار خانواده آنچنان كه تصور ميرود زندگي مسالمتآميزي با يكديگر ندارند و با وجود تلاشهاي بزرگان خاندان براي ايجاد اتحاد ميان آنها گاه به صورت كشمكشهاي سياسي نيز سربرميآورد.
اصليترين زيرشاخه آلفيصل است كه نوادگان فيصل بنعبدالعزيز هستند و تعداد اعضاي آن بيش از 4000 نفر را شامل ميشود. اين خاندان، ديپلماسي كشور را در دست دارد.
سعودالفيصل در حال حاضر وزير امور خارجه است و برادرش تركي فيصل پيش از اين رييس دستگاه اطلاعات امنيتي عربستان و سفير اين كشور در آمريكا بود و در حال حاضر نيز مشاور ملك عبدالله است.
مشكل اين خانواده آن است كه سرشاخه خاندان همسران متعددي اختيار كرد كه از هركدام از اين همسران فرزنداني متولد شد. از آن زمان به بعد در خانواده آلفيصل اصطلاحاتي نظير برادران تني و ناتني شكل گرفت و سرچشمه بسياري از اختلافات درون خانوادگي شد.
پس از به قدرت رسيدن فهد در سال 1982 با نفوذترين شاخه آلفيصل، آلسديري بود. اين خانواده هماني است كه فهد متعلق به آن بود.
فهد علاوه بر برادران تني خود هفت برادر ناتني ديگر داشت. اين برادران ناتني عموما از زناني است كه پدر فهد از خانواده سديري اختيار كرده بود.
پس از ملك فهد، عبدالله بنعبدالعزيز برادر ناتني او به پادشاهي رسيد و اميرسلطان بنعبدالعزيز، وزير دفاع نيز به مقام وليعهدي ارتقا يافت. با مرگ او در سال جاري ميلادي، بردارش سلمان به اين مقام رسيد.
البته حتي الان هم مخالفتهايي با پادشاهي عبدالله و حتي وليعهدي سلمان در ميان اعضاي خانواده سلطنتي وجود دارد. براساس قوانين عربستانسعودي تنها فرزندان ذكور عبدالعزيز ميتوانند به مقام پادشاهي اين كشور برسند و پادشاه از ميان مسنترين آنها انتخاب ميشود.
ملك عبدالله كه فاقد برادر تني است، سعي كرده روابط نزديكي با برادران ناتني و خواهرزادهها و برادرزادههايش برقرار كند. وي شبكهاي گسترده از روابط با شيوخ، مراكز مذهبي و روساي قبايل و ديگر مذاهب ايجاد كرده و اين امر باعث شده قدرت را كنترل و آن را مديريت كند.
سومين خاندان مهم آلسعود، آلثنايان است. اين خاندان از آنجا كه نزديك به آلسديري است، از جايگاه مهمي در ساختار سياسي عربستانسعودي برخوردار است.
چهارمين خاندان با نفوذ در آلسعود، آلجيلاوي است. اينان از نسل برادر فيصل بنتركي، پدر بزرگ عبدالعزيز هستند.
بهطور كلي در ميان هزاران شاهزاده عربستانسعودي 500 نفرشان پستهاي كليدي اين كشور را در اختيار دارند.
اين شاهزادهها تقريبا برهمه شئون زندگي مردم عربستان مسلط و صاحب پست و مقام هستند و همين مساله هرگونه تلاش براي تزلزل در سلطنت را دشوار ساخته است.
از سوي ديگر هرچه بر تعداد اين شاهزادگان اضافه شود، از يكپارچگي و اطاعت پذيري از خانواده سلطنت نيز كاسته ميشود.
گزارشهاي متعددي درباره فساد و رفتارهاي غيراخلاقي شاهزادههاي سعودي منتشر ميشود كه بدنامي بيشتر اين شاهزادهها را به دنبال دارد. بعضي مراكز مذهبي و اجتماعي در عربستانسعودي، خواهان كوتاه شدن دست شاهزادگان از مسائل مختلف كشور و برگزاري انتخابات هستند.
مسافرت مداوم شاهزادگان آلسعود به ايالاتمتحده از سويي ورود نسل دوم شاهزادگان به رقابتهاي جاري براي رسيدن به قدرت و از ديگر سو شكلگيري ائتلافهاي نوظهور بين جوانتر را رقم زده كه احتمال چنددستگي را بسيار بالا برده است.
حجاز امروز در يك نگاه
اين كشور كه بخش عمده شبهجزيره عربستان را دربرگرفته از شمال با عراق، اردن و كويت، از شرق با امارات متحدهعربي، قطر، بحرين و خليج فارس، از جنوب شرق با عمان، از جنوب با يمن و از سوي غرب با درياي سرخ هممرز است.
عربستانسعودي با 2.1 ميليون كيلومترمربع مساحت، دومين كشور بزرگ عربنشين از نظر مساحت پس از الجزاير است. بزرگترين كشور غرب آسيا، بيش از ۲۷ ميليون نفر جمعيت دارد، كه فقط ۱۶ ميليون آنها شهروند اين كشور و بقيه اتباع خارجي مقيم هستند.
عربستان سعودي از 13 استان تشكيل شده كه هريك از آنها تحت قيموميت يكي از شاهزادههاي بزرگ است. هريك از اين شاهزادهها در محدوده استان تحت مديريت خود، به نوعي تامالاختيار تلقي ميشوند.
اقتصادي به رنگ نفت
اقتصاد عربستانسعودي نماد كاملي از اقتصاد دولتي است. صندوق بينالمللي پول درآمد نفتي امسال اين كشور را حدود 320 ميليارد دلار برآورد كرده است.
عربستان به طور متوسط روزانه 9.5 ميليون بشكه نفت خام توليد و از اين ميزان حدود 6.2 ميليون بشكه را صادر ميكند.
شاخصهاي اقتصادي عربستان سعودي در سال جاري ميلادي بيانگر بهبود وضع اقتصادي اين كشور است. افزايش بيسابقه درآمدهاي نفتي، مازاد بودجه، مازاد تراز پرداختها و رشد 20 درصدي همراه با تورمي نهچندان زياد در سال جاري ميلادي از مشخصههاي اصلي اين اقتصاد است.
سرانه درآمد شهروندان عربستان سعودي حدود 25 هزار دلار در سال برآورد ميشود كه با توجه به شاخصهاي منطقهاي قابل توجه است.

درآمد حج و رونق كسبوكار
شركت هزاران حاجي از كشورهاي مختلف مسلمان در مراسم معنوي حج، يكي از مهمترين عوامل شكوفايي اقتصاد عربستان و بهبود فضاي كسب و كار در اين كشور، بويژه شهر مكه مكرمه است.
براساس آمارهاي بانك جهاني، عربستانسعودي سالانه حدود 30 ميليارد دلار از طريق مراسم حج درآمد كسب ميكند.
اين درآمد ناشي از خدماتي است كه اين كشور به 22 ميليون زائر از كشورهاي مختلف اسلامي ارائه ميكند، كه از اين تعداد بيش از دو ميليون زائر در موسم حج تمتع و مابقي به منظور بجاي آوردن عمره در عربستان سعودي حضور پيدا ميكنند.
ايرانيان نيز همچون شهروندان ساير كشورهاي اسلامي، با حضور خود در مراسم حج، در كسب اين درآمد نقش دارند.
در سال جاري 97 هزار زائر ايراني به موسم حج تمتع ميروند، علاوه بر آن تعداد عمرهگزاران نيز در سال 90 به مرز 800 هزار نفر رسيد.
هرچند تا پيش از حملات يازده سپتامبر 2001، وهابيت چندان شناختهشده نبود، اما وقتي مشخص شد 15 تن از 19 نفري كه اين حادثه را رقم زدند تبعه عربستانسعودي هستند، وهابيت و افراطيگري ناشي از آن در كانون توجه جهانيان قرار گرفت.
آلسعود بلافاصله اين حملات را محكوم و سعي كرد با همكاري واشنگتن، نگاهها را معطوف به اسامه بنلادن، رهبر وقت سازمان تروريستي القاعده كند كه دست بر قضا او هم مليت سعودي داشت.
مذهب و حاكميت در عربستان سعودي پيوندي تنگاتنگ دارند. علما كه در عربستانسعودي معادل رهبران مذهبي حكومتي هستند، نقش پررنگي در اين كشور ايفا ميكنند.
علما بخشي از حاكميت هستند و البته گاهي تاثير عميقي بر رفتار سياسي و اجتماعي در عربستان سعودي داشتهاند. به عنوان نمونه ميتوان به تحريم نفتي غرب در سال 1973 و در بحبوحه جنگ «يومكپور» و صدور مجوز استقرار نيروهاي خارجي در سال 1990 در عربستان و پس از اشغال كويت توسط عراق اشاره كرد.

نقش مفتيهاي وهابي در بخشهاي آموزشي و قضايي عربستان سعودي مشهودتر است. اين نقش تا قبل از روي كارآمدن ملك فيصل در دهه 70 و شكوفايي اقتصاد كشور به دليل رشد قيمت نفت به مراتب بيشتر بود، اما پس از آن و با گرايش جامعه به تجدد، اين قدرت و نفوذ رو به افول گذاشت.
بزرگترين گامها براي مهار قدرت مفتيها را ملك عبدالله برداشته است. او به عنوان نمونه اختيارات آنان در وزارت آموزش را كاهش داده و بخصوص مديريت آموزش دختران ـ كه با ساختارهاي مذهبي بود ـ را به تكنوكراتهاي وزارت آموزش سپرد.
با اين حال، مفتيها هنوز هم قدرت زيادي در حاكميت عربستانسعودي دارند و سعي ميشود لااقل در ظاهر نقش برجسته آنان در جامعه حفظ شود تا در موارد ضروري از اين نقش براي حفظ يكپارچگي اجتماعي استفاده شود.
جايگاه عاليترين مرجع مذهبي در عربستانسعودي يا همان مفتي اعظم در انحصار خاندان آلعشالشيخ است. اين خاندان اخلاف محمد بنعبدالوهاب، بنيانگذار وهابيت هستند و روابطي نزديك با آلسعود دارند و به نوعي حامي هم تلقي ميشوند.
قراردادي نانوشته بين دو طرف طي 300 سال گذشته وجود داشته و در حال حاضر هم آل عشالشيخ به لحاظ قدرت و ثروت پس از آل سعود حائز رتبه دوم در كشور است.
هرچند مفتيها ميانه خوبي با تلاشهايي كه براي تجدد در عربستانسعودي در جريان است، ندارند، اما خود را با شرايط هماهنگ كردهاند.
آلسعود اعتقاد دارد ناچار است درجهاي از آزادي اجتماعي و سياسي را در كشور بپذيرد و ساختار مذهبي را در اين راه با خود همراه ساخته است اگرچه گهگاه صداي اعتراضي از آنان به گوش ميرسد.
طرفداران تجدد با نيمنگاهي به رواج آزاديهاي مدني به سبك غربي در كشورهاي عرب حاشيه خليج فارس در همسايگي عربستانسعودي خواستار افزايش آزاديها در اين كشور هستند و به نظر ميرسد آلسعود هم بيميل با همراه شدن با برخي از اين مطالبات نيست.
البته اين همه به معناي رنگباختن قدرت ظاهري مفتيها نيست و به هر حال، آلسعود از وهابيت و مفتيها به مثابه ابزاري براي پيشبرد اهداف سياسي از دريچه مذهب بهره ميجويد. به عنوان مثال دامن زدن به خصومت با شيعيان يكي از سياستهاي كلي آلسعود است و اين كار با كمك مفتيها صورت ميگيرد.
خاندان پولدارها
هرچند آمار دقيقي در مورد ثروت اعضاي اين خاندان وجود ندارد، اما ريخت و پاش چهرههاي برجسته و حتي وابستگان خرد آلسعود گواهي بر دسترسي نامحدود آنان به ثروتهاي بادآورده نفتي عربستان سعودي و تسلط بر اقتصاد اين كشور است.
افسانه ثروت آلسعود در دهه 1970 وقتي روزنامهاي آمريكايي از باخت شش ميليوندلاري ملك فهد در يكي از قمارخانههاي «مونتكارلو» در يك شب خبر داد، بيش از پيش بر سر زبانها افتاد.
افشاي يكي از نامههاي محرمانه ارسالي سفارت ايالات متحده در رياض، پايتخت عربستان سعودي براي واشنگتن در سال 1996 ميلادي دريچهاي به هزارتوي فساد مالي در خاندان سلطنتي عربستان گشود و براي مدتها نقل رسانههاي بينالمللي شد.
در اين نامه تصريح شده بود: «اعضاي خاندان سلطنتي بيحساب و كتاب خرج ميكنند و تمامي آنها ـ حتي آناني كه وابستگي اندكي به اين خاندان دارند ـ حقوقهاي كلان ماهانه دريافت ميكنند.» *
اين پرداختها توسط دفتر برنامهريزي وزارت دارايي عربستان سعودي صورت ميگيرد و از 270 هزار دلار براي شاهزادگان مهم تا 8 هزار دلار به بياهميتترين وابستگان خاندان را در بر ميگيرد.

علاوه بر آن، اعضاي خاندان سلطنتي در موارد خاص مثل ازدواج و خريد اقامتگاه كمكهاي مالي ويژه دريافت ميكنند.
بودجه سالانه دفتر برنامهريزي وزارت دارايي يا بهتر است گفته شود بودجه سالانه تخصيصي به خاندان سلطنتي حدود دو ميليارد دلار در سال برآورد ميشود.
به دريافتي اعضاي خاندان سلطنتي وجوه خارج از بودجه را هم بايد افزود كه از محل وجوه در اختيار پادشاه تامين ميشود و بيآنكه تحت نظارت وزارت دارايي باشد به صلاحديد وي در اختيار افراد خاص اين خاندان قرار ميگيرد.
گزارشهايي وجود دارد كه براساس آن پنج، شش شاهزاده سعودي تحت نظر مستقيم پادشاه، يك ميليون بشكه از ميانگين هشت ميليون بشكه نفت توليدي در روز عربستانسعودي را خارج از شبكه بازاريابي و فروش دولتي عرضه كرده و درآمد آن را مستقيما به حساب پادشاه واريز ميكنند.
اين وجوه، تامينكننده ريختوپاشهاي دربار و منبع اصلي توزيع پول خارج از بودجه بين اعضاي خاندان سلطنتي است.
بسياري از شاهزادگان سعودي در كنار دريافت اين مبالغ ماهانه و اعداد و ارقام نجومي خارج از بودجه، خود وارد ميدان فعاليت اقتصادي شده و با رانتهاي دولتي درآمدهاي هنگفت كسب ميكنند.
روش نوظهور كسب ثروت براي اعضاي آلسعود، اخذ تسهيلات كلان از بانكها و خودداري از بازپرداخت آن است. بانكهاي خصوصي البته سعي ميكنند از اعطاي تسهيلات به وابستگان آل سعود اجتناب كنند، اما در پارهاي موارد، سفارش بزرگان كار را بر آنان سخت ميكند.
همه ثروتمندان عربستانسعودي يا عضو آلسعود هستند يا با ازدواج با اعضاي خاندان سلطنتي به آن پيوند خوردهاند.
شاهزاده سلطان بن عبدالعزيز، وزير دفاع پيشين عربستان سعودي در يكي از پرسر و صداترين پروندههاي غصب زمين در عربستان با اعمال فشار بر مقامات شهري مكه، زميني مرغوب را كه براي صدها سال در تملك اعضاي خانداني در اين شهر بود به تملك خود درآورد.
* نقل قولها از متن نامه سفارت آمريكا در رياض به وزارت امورخارجه اين كشور كه در نشريه GLW منتشر شده بود، استخراج شده است.
مافياي چهار برادران در سعودي
جامعه سعودي بر اساس ساختارهاي قبيلهاي بنيان نهاده شده و ساخت قدرت در اين كشور نيز به نحو دراماتيكي از اين ساختارها و مناسبات متاثر است.
فرآيند به قدرت رسيدن در عربستان كاملا از سيستم قبيلهاي و فاميلي تبعيت ميكند و فرد به قدرت رسيده، تنها به اعتبار نسبتها و علقههايي كه با خاندان سلطنت ميتواند داشته باشد، به جايگاه قدرت غيرمشروط و غيرپاسخگو دست مييابد.
اينگونه است كه گاهي مشاهده ميشود در بعضي بخشها اعضاي مختلف يك خانواده، برخي سمتها را احراز ميكنند و اين سمتها تا مدت طولاني، در ميان آنها دستبهدست ميشود.
به عنوان مثال ميتوان به كابينه فعلي عربستان سعودي اشاره كرد كه از حيث حضور همزمان چهار برادر از يك خانواده در آن، ميتواند پديده بينظيري به شمار بيايد.
در ادامه سمت و خلاصه سوابق اين چهار برادر عضو كابينه سعودي را ميخوانيد.
سلمان بنعبدالعزيز آلسعود؛ وليعهد و وزيردفاع

سلمان كه پسر بيست و پنجم ملك عبدالعزيز است، سال 1935 متولد شد. مادر او حصه بنت احمدالسديري از وابستگان عشيره قدرتمند سديري است.
او فعاليت در امور اجرايي را از دهه 1950 ميلادي شروع كرد. سال 1954 و وقتي 19 سال داشت،
از سوي پدرش به عنوان شهردار رياض معرفي شد. او نوامبر سال گذشته و پس از درگذشت شاهزاده سلطان بنعبدالعزيز آلسعود كه برادر تنياش بود، عهدهدار سمت وزارت دفاع هم شد.
اندكي بعد و با درگذشت نايف بنعبدالعزيز وليعهد پيشين او به مقام وليعهدي هم رسيد.
احمد بنعبدالعزيزآلسعود وزير كشور

شاهزاده احمد بنعبدالعزيز، نهمين وزير كشور عربستانسعودي برادر تني سلمان بنعبدالعزيز، وليعهد تازه منصوب است.
وي سي و يكمين فرزند ملك عبدالعزيز از همسرش حصه بنت احمدالسديري است كه در زمان ملك فيصل جانشين حاكم مكه مكرمه بود و سال ۱۹۷۵ در آغاز پادشاهي ملك خالد به معاونت وزارت كشور عربستان سعودي منصوب شد.
شاهزاده احمد بنعبدالعزيز متولد سال ۱۹۴۱ در طول حضور خود به عنوان معاون وزير كشور سعودي همواره در سركوبهاي امنيتي اين وزارتخانه و تبادل اطلاعات امنيتي با كشورهاي عرب حوزههاي خليج فارس مشاركت داشته است.
سعود بنفيصل آلسعود وزير امورخارجه

وزير امور خارجه عربستانسعودي را بيشتر به نام سعودالفيصل ميشناسند كه از سال 1975 عهدهدار اين سمت بوده و قديميترين وزير امورخارجه معاصر است.
او كه متولد 1941 است، فرزند ملك فيصل و عفتالثنايان است. در دانشگاه پرينستون درس خوانده و با مدرك كارشناسي اقتصاد از اين دانشگاه فارغالتحصيل شد.
سعودالفيصل برادر تني شاهزاده تركي فيصل، رييس پيشين سازمان اطلاعاتي عربستانسعودي است كه البته هنوز از چهرههاي متنفذ اين كشور است.
او كه به هفت زبان صحبت ميكند، روابط بسيار نزديكي با آمريكاييها دارد و نقشي عمده در شكلدهي سياست خارجي عربستانسعودي ايفا ميكند.
مكرين بنعبدالعزيز آلسعود رئيس مخابرات العامه

مكرين جوانترين پسر ملك عبدالعزيز سال 1945 از مادري يمني به دنيا آمد.
او پس از پايان تحصيلات متوسطه به بريتانيا رفت و در كالج سلطنتي علوم هوايي اين كشور به تحصيل پرداخت.
سال 1975 به فرماندهي يگان دوم نيروي هوايي عربستان سعودي رسيد و تا سالها در اين نيرو ماند.
سال 1980 فرماندار حيل شد و تا سال 1999 در اين سمت ماند، مدتي فرماندار مدينه شد و سال 2005 از سوي ملك عبدالله به رياست سازمان اطلاعاتي عربستانسعودي كه پستي كليدي است، منصوب شد. مكرين روابط نزديكي با پاكستان دارد و با بسياري از مقامات ارشد اين كشور دوست است.
كشوري كه شبيه هيچ جا نيست
تقريبا تمامي دولتهاي آلسعود رابطه بين مردم و حاكميت را رابطه بين ارباب و رعيت تعريف كردهاند و در اين كشور همواره ارتباطات قبيلهاي و عشيرهاي بيشترين نقش را در تبيين جايگاه افراد در جامعه ايفا كرده است.
آلسعود با توجه به ذهنيت فرمانبرداري مردم، گونهگوني قبايل و ايجاد پيوند بين قبايل مهم و بيتوجهي به قبايل كوچك و پراكنده اركان قدرت خود را بنيان نهادهاند.
عربستانسعودي كشوري پهناور است كه قبايلش به دليل بعد مسافت و شرايط خاص آبوهوايي در دوران مدرن هم روابط چنداني با هم ندارند.
اين مساله باعث شده حتي امروز هم هويت قبيلهاي و تمركز قدرت در دست چند قبيله خاص حفظ شود. دو قبيله نجد و حجاز نبض قدرت را در كشور در دست دارند. در دوران قدرت امپراتوري عثماني قبيله حجاز قدرت را در دست داشت، اما كمكم نجد بود كه قدرت را قبضه كرد.
آلسعود در كنار برقراري روابط نزديك با عشيرههاي مهم حجاز با پرداخت حقوق به بزرگان تمامي عشيرهها به نوعي آنان را وامدار خود كرده است.
نكته اصلي در نظام سياسي عربستان سعودي اين است كه مفهوم مشاركت و فضاي باز سياسي با مفهوم آن در جوامع دموكراتيك فاصله زيادي دارد. در عربستان سعودي نه دولت قابل انتخاب توسط تودهها است و نه مدت زمان مشخصي براي حاكميت تعريف ميشود.
مقامات از بين وابستگان قبيله نجد منصوب ميشوند و اگر فرد مناسبي وجود نداشته باشد نوبت به قبيله حجاز ميرسد و اگر باز هم كسي يافت نشد نوبت به ساير قبايل و عشاير ميرسد.
رشد جمعيت در دهههاي اخير در كنار گسترش مراودات فرهنگي و ظهور ماهواره و اينترنت موجب شده جامعه عربستان سعودي طي دو دهه اخير تحولات فراگيري را پشت سر گذاشته و به مراتب بيش از هر زماني در دوران معاصر نداي تغييرخواهي در آن به گوش برسد.
توزيع ناعادلانه ثروت، تغييرناپذيري حاكمان و فراهم نبودن بستر مشاركت سياسي مهمترين خواست توده مردم عربستان سعودي در سالهاي اخير بوده است.
نارضايتي به خصوص در بين شيعيان عربستانسعودي كه در شرق اين كشور حضور پررنگتري دارند محسوستر است. تبعيض شديدي كه در مورد شيعيان اعمال ميشود اين نارضايتي را دوچندان كرده است.
به عنوان نمونه در پژوهشي كه سال 1994 انجام شد 30 درصد مديران مدارس مناطق شرقي كشور فقط از يك قبيله منصوب شده بودند و در وزارتخانههاي دفاع، كشور، دادگستري، امورخارجه و حج و اوقاف تنها 70 شيعه كار ميكردند و در دانشگاهها و مراكز آموزش عالي حتي يك دانشجوي شيعه وجود نداشت.
حاكمان عربستان سعودي كه تا قبل از اشغال كويت سرسختانه در برابر درخواست مخالفان براي تشكيل مجلس مشورتي ايستادگي ميكردند پس از حمله صدام به كويت و اشغال اين كشور سال 1990 با تشكيل اين مجلس موافقت كردند، اما اعضاي اين مجلس توسط شاه و نه مردم انتخاب ميشدند و شاه در رد يا قبول پيشنهادهاي اين نهاد مختار است.
نمونه ديگر اين كه حكام آلسعود كه تا قبل از حملات 11 سپتامبر 2001 هيچ اعتقادي به دادن فضاي تنفس به مخالفان بهخصوص شيعيان نداشتند پس از اين حملات با محدودكردن سلفيها در صدد گشايش محدود فضاي سياسي كشور برآمدند.
براي اولين بار سال 2003 از فعالان زن دعوت به عمل آمد در كنفرانس «گفتوگوي ملي» كه در شهر مكه برگزار شد حضور يابند و در مقابل برخورد با موسسات سلفي شدت يافت.
برخي از اين موسسات كه با جمعآوري كمكهاي به اصطلاح خيرين اقدام به انتقال آنان به گروههاي تروريستي در غرب ميكردند به كل از فعاليت منع شدند تا اندكي از فشارهاي ايالات متحده و غرب بر رياض كاسته شود.
مطالبات هميشه سركوبشده مردمي
گروههاي ليبرال خواستار افزايش سطح مشاركت عمومي در فرآيند سياسي كشور و نظارت بر عملكرد نظام از طريق پارلماني منتخب هستند در حالي كه شيعيان تعديل نقش وهابيت را دنبال ميكنند.
بالا گرفتن نارضايتي داخلي در كنار فشارهاي بينالمللي بود كه باعث شد ملك عبدالله به برگزاري كنفرانسهاي «گفتوگوي ملي» براي كاهش شكاف بين علماي شيعه وسني تن داده و به تشكيل دو سازمان فعال در حوزه حقوق بشر، افزايش اختيارات مجلس مشورتي، تاسيس انجمن روزنامهنگاران مستقل و تحقق انتخابات شوراها رضايت دهد.
يكي از وعدههاي وليعهد پيشين تاسيس سازماني غيردولتي براي نظارت بر حقوق بشر بود كه اواخر دوران نخستوزيرياش در سال 2004 محقق شد اگرچه اين نهاد 41 عضوي قدرت اجرايي ندارد.
رياض در عين حال كه موضعي سرسختانه در برابر مخالفان دارد مقابل آن دسته از مخالفان كه گرايش به خشونت براي تحقق مطالبات خود دارند، نرمش بيشتري نشان ميدهد.
دولتيها براي نشان دادن علاقهشان به تغيير هرازچندگاهي تصميمهايي ميگيرند كه پيشتر در اين كشور سابقه نداشته است.
اعلام آمادگي براي واگذاري اختيارات بيشتر به مجلس مشورتي، استخدام زنان در وزارت امور خارجه و انتصاب دكتر مهار اركوبي، به عنوان اولين رئيس زن دانشگاه در عربستان سعودي شماري از اين تصميمها بوده است.
برگزاري انتخابات براي مجلس مشورتي و ايجاد شوراهاي شهري كه اعضايش با راي مستقيم مردم برگزيده ميشوند از تحولاتي بوده كه با استقبال فعالان سياسي مواجه شده است.
نكته عجيب در انتخابات شوراهاي شهري در عربستان موفقيت مداوم اسلامگراها بوده است. در حالي كه بسياري از مردم مخالف عملكرد نظام حاكم هستند، اما به همان ليستهايي راي دادند كه متضمن نام افراد نزديك به نهادهاي مذهبي بود كه دست بر قضا رابطه نزديكي با حاكميت دارند.
پادشاهي ملك عبدالله؛ نقطه عطف عربستان معاصر
شروع پادشاهي ملكعبدالله نقطه عطفي در تاريخ معاصر عربستان سعودي بود. با مرگ فهد پس از 22 سال پادشاهي در سال 2005 و در سن 84 سالگي، نوبت به ملك عبدالله رسيد كه برادر ناتني فهد بود و از طرف مادري (فهده بنت عاصي الشوريم) به قبيله رشيديه منسوب است.
او كار اجرايي خود را با شهرداري مكه شروع كرد و در ادامه در پستهاي مختلفي چون وزارت دفاع و فرماندهي گارد ملي كه از وفادارترين عشيرهها تشكيل شده است، به فعاليت خود ادامه داد.
او در دوران نخستوزيري به دليل سلامت مالي، اعتباري براي خود دست و پا كرد. او معتقد به ايجاد توازن بين سنتها و تحولات دنياي مدرن است و ضرورت اصلاحات و مدرنيزاسيون كشور را هميشه مورد تاكيد قرار داده است.
او كه برادري تني در خاندان سلطنتي ندارد سمتهاي مهم هيات دولت را به برادران ناتني خود از عشيره سديري سپرده تا موقعيت خود را تحكيم كند.
او با سلسله اقداماتي چون افزايش حقوق كارمندان دون و مياني، تشكيل نهادي براي مقابله با فساد و رانتخواري در دستگاه دولتي و خانهسازي براي فقرا تلاش كرده مخالفتها را كاهش داده و مقبوليت خود را افزايش دهد.
ملك عبدالله با صدور حكمي بوسيدن دست خود را منع و سعي كرده از اين طريق نشان دهد علاقهمند به تغيير و اصلاحات در همه سطوح است.
با اين حال تنشهاي داخلي در عربستان ادامه دارد، آلسعود همچنان قدرت را در انحصار خود نگه داشته و سرود ملي كشور «پادشاها زنده باشي» است.
پايينترين نرخ اشتغال زنان در جهان
بسياري از پژوهشگران علوم اجتماعي، وضعيت زنان در عربستان سعودي را به وضعيت سياهان در نظام آپارتايدي آفريقايجنوبي تشبيه ميكنند.
در هر دو نظام حقوق نابرابر، دسترسي نابرابر به امكانات و مشاغل ، جداسازي مدارس و فضاهاي عمومي وجود داشته با اين تفاوت كه در آفريقاي جنوبي، سياهان با محدوديت و محروميت روبهرو بودند و در عربستانسعودي زنان كمابيش چنين وضعيتي دارند.

اگرچه اشتغال زنان در عربستان سعودي ممنوع نيست، اما محدوديتهاي بسياري در اين زمينه وجود دارد، به طوري كه زنان پيش از شروع به كار بايد از وزارت شئون اسلامي اجازه بگيرند.
اين سازمان قوانين محدودكننده بسياري براي استخدام زنان گذاشته و استخدام زنان را منوط به پنج شرط نياز مالي، فعاليت در محيط زنانه، تناسب با وضعيت جسمي، ارائه رضايت رسمي ولي و همخواني با شريعت اسلامي كرده است.
با وجود اين پنج شرط، محدوديتهاي بيشتري نيز براي كار زنان وجود دارد. به كار گرفتن زنان در بسياري از سمتهاي اجرايي، وزارتخانهها، ادارات و دادگستري ممنوع است؛ همچنين انتخاب زنان به عنوان قاضي در عربستان سعودي امكانپذير نيست.
همين مساله موجب شده نرخ اشتغال زنان در عربستان سعودي در سالهاي اخير ثابت بماند و رشد چشمگيري نداشته است.
با اين كه بيش از 70درصد زنان در عربستان سعودي، تحصيلات دانشگاهي دارند، تنها پنج درصد آنها جزو شاغلان اين كشور محسوب ميشوند. اين ميزان اشتغال زنان، پايينترين نرخ در جهان است.
در عربستان سعودي تمامي مراكز آموزشي، علمي و كتابخانهها بر اساس جنسيت جداسازي شدهاند، هرچند سازمان آموزش زنان بارها اعلام كرده «جداسازي جنسيتي به اين معنا نيست كه آموزش دختران از امكانات كمتري برخوردار باشد».
منع رانندگي زنان يكي از مسالهسازترين موضوعات براي آلسعود در حوزه حقوق بشر بوده است.
رانندگي براي زنان در عربستانسعودي از زمان تاسيس اين كشور ممنوع بوده و اين ممنوعيت طي سالها ادامه يافته است.
برخي نمايندگان مجلس شورا در سالهاي اخير، مخالفت خود را با اين ممنوعيت اعلام كرده و براي ايجاد بستر مناسب لغو اين منع به وجود حدود يك ميليون راننده خارجي در اين كشور اشاره دارند كه هزينه سالانه آنها بيش از سه ميليارد دلار است و در صورت لغو اين منع نيازي به استخدام رانندگان خارجي نخواهد بود.
زنان عربستان در سال ۲۰۱۱ كمپيني در اعتراض به ممنوعيت رانندگي به راه انداختند و منال شريف نخستين زني بود كه در قالب اين حركت در ملأعام رانندگي كرد كه پخش فيلم آن در اينترنت بازتاب گستردهاي داشت.
وزارت كشور عربستانسعودي در آوريل ۲۰۰۵ (ميلادي) با حق زنان اين كشور براي داشتن كارت شناسايي در صورت درخواست خود آنها موافقت كرد.
بسياري از زنان تصميم گرفتند از داشتن كارت شناسايي صرفنظر كنند؛ نه به اين دليل كه نميخواستند كارت شناسايي داشته باشند بلكه اين محروميت به دليل مخالفت اعضاي ذكور خانواده با چاپ عكس آنها روي كارت شناسايي بود.
پيكار عليه ظالمان پيشه ماست