«وسام
الحسن» اخیراً عملیاتهای زیادی را انجام داده که از جملهی آنها دستگیری
شبکههای جاسوسی اسرائیلی در لبنان و متوقف کردن فعالیتهای گروههای سلفی
افراطی و تروریستی است. رژیم صهیونیستی بیش از همه از این انفجار سود
میبرد؛ چرا که این رژیم دوست دارد در لبنان ناامنی ایجاد کند تا از این
طریق اهداف خود را محقق کند.

با آغاز ناآرامیها در سوریه، تحلیلگران
تیزبین نسبت به انحراف انقلاب هایی که منافع غرب را نشانه رفته بود، هشدار
دادند. سمت و سوی نگاه این دست از تحلیلگران این بود که غرب و کشورهای
مرتجع عرب، برای رهایی از خشم انقلابی مردم، به ناآرامی های سوریه به عنوان
یکی از محورهای مقاومت دامن خواهند زد تا بدین ترتیب هم جریان انقلاب های
اسلامی را منحرف سازند و هم بتوانند به مقاومت ضربه بزنند. و درست از همین
روی بود که بارها نسبت به کشیده شدن ناآرامی ها به کشورهایی چون ایران،
لبنان و حتی عراق هشدار دادند.
انتشار
خبر وقوع ناآرامی در طرابلس لبنان و این روزها خبر وقوع انفجار مهیب در
میدان ساسین، در محلهی عمدتاً مسیحینشین اشرفیهی بیروت که به مرگ سرهنگ
«وسام الحسن»، رئیس بخش اطلاعات نیروهای امنیت ملی لبنان منجر شد، در کنار
اوضاع امروز سوریه دیگر شکی باقی نگذاشته که برنامههای مربوط به انحراف
انقلاب های منطقه با جدیت دنبال می شود.
برای بررسی جدیدترین توطئه این جبهه، به سراغ یکی از کارشناسان مطرح لبنان یعنی «طلال عتریسی» رفته ایم که حاصل گفت و گوی تلفنی ما این شد:
انفجار اخیر بیروت تا چه میزان میتواند متأثر از تحولات سوریه باشد؟ به نظر شما، چه گروه یا گروههایی و با چه اهدافی این انفجار را طراحی کردهاند؟
کمی
سخت است که مشخص کنیم چه کسی این انفجار تروریستی را طراحی کرده است.
«وسام الحسن» یک شخصیت مهم و امنیتی در لبنان بود و ریاست بخش اطلاعات
نیروهای امنیت ملی لبنان را بر عهده داشت که مورد سوءقصد قرار گرفت. وی
اخیراً عملیاتهای زیادی را انجام داده است که از جملهی آنها دستگیری
شبکههای جاسوسی اسرائیلی در لبنان و همچنین متوقف کردن فعالیتهای
گروههای سلفی افراطی و تروریستی است.
از
طرفی وی مخالف نظام سوریه و حزبالله هم بود و روابط بسیار محکمی با
دستگاههای امنیتی بینالمللی داشت. این حادثه در واقع نتیجهی تقابل
مجموعهای از منافع امنیتی و سیاسی جریانهاست و به این دلیل نمیتوان به
راحتی طراحان این عملیات تروریستی را مشخص کرد و نمیتوان ادعاهای جریان 14
مارس مبنی بر دست داشتن سوریه در این عملیات را پذیرفت؛ چرا که خلاف
واقعیت است و باید تحقیقات گستردهای در این خصوص انجام شود تا مجرمان
دستگیر شوند و هدف از اجرای چنین عملیاتی مشخص گردد.
آیا نمیتوان حدس زد که چه کسی پشت پردهی این انفجار بوده است؟
برخیها
معتقدند که سوریه پشت پردهی این عملیات بوده است و این کشور در تلاش برای
سرایت بحران خود به لبنان است، ولی اینها در اشتباه هستند، زیرا سوریه
منافعی ندارد که بحران خود را به کشوری همچون لبنان منتقل کند و اصلاً این
کار هیچ تغییر یا راهحلی در بحران سوریه ایجاد نمیکند. من معتقدم که رژیم
صهیونیستی بیش از همه از این انفجار سود میبرد؛ چرا که این رژیم دوست
دارد در لبنان، سوریه و کشورهای مجاور آن ناامنی ایجاد کند تا از طریق
ملتهب کردن فضا، اهداف خود را محقق کند.
به نظر شما، این انفجار میتواند واکنشی به ورود پهباد ایوب به سرزمینهای اشغالی باشد؟
نمیتوان
این انفجار را مستقیم به این مسئله ربط داد، اما از آنجایی که رژیم
صهیونیستی منافع بسیاری از ایجاد فتنهی فرقهای در لبنان دارد و ممکن است
بخواهد حزبالله را وارد یک جنگ داخلی کند و آن را از تقابل با خود دور
کند، مطمئناً در صدد بهرهبرداری از این حادثه در راستای اهداف خود
میباشد. طراحی ترور یک مقام امنیتی احتیاج به یک برنامه و نقشهی
طولانیمدت دارد. شاید یکی از واکنشهای رژیم صهیونیستی این ترور اخیر
باشد. این رژیم عاملان بسیاری در داخل لبنان دارد که میتوانند چنین جنایتی
را مرتکب شوند.
برخی
معتقدند که سوریه پشت پردهی این عملیات بوده و این کشور در تلاش برای
سرایت بحران خود به لبنان است، ولی اینها در اشتباه هستند، زیرا سوریه
منافعی ندارد که بحران خود را به کشوری همچون لبنان منتقل کند و اصلاً این
کار هیچ تغییر یا راهحلی در بحران سوریه ایجاد نمیکند.
هدف گروههایی مانند المستقبل از دامن زدن به این بحران چیست؟
المستقبل
از زمانی که قدرت را از دست داد، دچار بحران شد. این حزب تلاش کرد تا به
صورت قانونی با تصاحب پست نخستوزیری بر قدرت حزب خود اضافه کند. ما شاهد
هستیم که از زمان برکناری آنها از قدرت، چندین بار وعدهی سرنگونی دولت
کنونی نجیب میقاتی را دادهاند. این حزب و همپیمانانشان در جریان 14 مارس،
از زمان بر سر کار آمدن کابینهی میقاتی، از کشورهای غربی خواستهاند تا
با این دولت رابطهای نداشته باشند.
این
حزب نیز در روزهای اول بحران سوریه اقدام به اظهارنظرهایی مبنی بر سقوط
نظام سوریه در هفتههای اول شروع بحران کرد؛ چرا که به خوبی میدانست این
امر باعث تضعیف همپیمانان این نظام، یعنی حزبالله، در لبنان و در نتیجه،
موجب گسترش نفوذ و قدرتگیری آن میشود. به همین دلیل است که آنها هر
حادثهای همچون ترور وسام الحسن را برای این هدف به کار میگیرند.
موضع کشورهای غربی در برابر این انفجار چه بوده است؟
کشورهای
غربی با سیاستها و فراخوانهای المستقبل و جریان 14 مارس برای سرنگونی
دولت لبنان همراه نیستند. آنها کاملاً اطلاع دارند که هیچ دولت جدیدی
نمیتواند پس از سرنگونی دولت فعلی، به سرعت جایگزین آن شود و این مسئله
میتواند لبنان را با بحران مواجه کند. لبنان تقریباً 8 ماه دیگر یک
انتخابات پارلمانی دارد که در صورت وخیمتر شدن اوضاع و شرایط، این
انتخابات نیز به تعویق میافتد.
پس
کشورهای غربی از این موضوع مطلع هستند و میترسند که این جریانها باعث
ایجاد شکاف امنیتی و سیاسی شود و در نتیجه به تهدیدی علیه نیروهای خود
(یونیفل) تبدیل شود یا کنترل مرز سوریه با این کشور را از دست بدهند. ترس
کشورهای غربی نیز از سر کار آمدن دولتی مخالف با سیاستهای خودشان است. لذا
اقدام به ارسال پیامهای مستقیم مبنی بر نیاز به برقراری ثبات و عدم ایجاد
شکاف سیاسی در این کشور و همچنین موافقت با ابقای دولت کنونی و
اطمینانبخشی به آن کردهاند.
به نظر شما، آیا این عملیات و حوادث اخیر در راستای فشار بر حزبالله و خلع سلاح آن میباشد؟
جریان
14 مارس اصرار دارد که حوادث اخیر را به ابزاری برای فشار بر حزبالله
تبدیل کند و تلاش میکند که علاوه بر سوریه، حزبالله را هم در این عملیات
تروریستی متهم کند تا حزبالله در دادگاه بینالمللی لاهه محکوم شود، اما
به نظر من ناامنیهای پس از انفجار و حمله به ساختمان دولت تمام این
توطئهها را نقش بر آب کرد.
به نظر شما، در این شرایط حزبالله چه اقدامی باید انجام دهد؟
به
عقیدهی من، حزبالله وارد این کشمکش نمیشود، برای اینکه به دیگران اجازه
ندهد این حوادث را در راستای ایجاد فتنهی مذهبی به کار گیرند. اکنون مشکل
بین جریان 14 مارس و ارتش لبنان است. پس حزبالله به طور طبیعی وارد این
موضوع نمیشود و خود را از این فضا دور نگه میدارد. جریان 14 مارس
میخواهد، همان گونه که با ترور «رفیق حریری» در سال 2005 برخورد کرد، با
ترور وسام الحسن نیز برخورد کند. بدین معنی که در آن زمان نیروهای
اپوزیسیون با سوءاستفاده از این مسئله بر «عمر کرامه»، نخستوزیر وقت، فشار
سیاسی زیادی وارد کردند و وی را مجبور به استعفا کردند. در نتیجه، دولت به
دست این جریان افتاد و فشار بینالمللی زیادی بر سوریه آورد تا ارتش آن را
از لبنان خارج کند.
ناگفته
نماند که در آن زمام شرایط کاملاً متفاوت بود و آمریکا در اوج حمله به
منطقه و به ویژه عراق به سر میبرد و جامعهی بینالمللی متفق بودند تا
نیروهای سوری را خارج کنند، اما اکنون شرایط بینالمللی و منطقهای از لحاظ
سیاسی و امنیتی کاملاً دگرگون شده است و آمریکا عقبنشینی کرده است و
مخالفین نتوانستهاند نظام سوریه را سرنگون کنند. به همین دلیل، نمیتوانند
این انفجار تروریستی اخیر را در راستای سرنگونی دولت به کار گیرند.