نقطه‌ی قوت حزب‌الله در برابر اسرائیل چیست؟

مقامات اسرائیل با اعتقاد به اینکه «در جنگ با هر کشور عربی می‌توان با اتکا به توانمندی نظامی، آن هم در چند سطح بالاتر، به سرعت پیروز شد،» توان اطلاعاتی خود را در رتبه‌ی دوم قرار داده‌اند که البته این موضوع در اکثر درگیری‌های نظامی ، سبب شده است به نتیجه‌ی دلخواه نرسند و حتی متحمل شکست هم شوند.


تا پیش از وقایع سوریه، نبرد رژیم صهیونیستی با حزب‌الله لبنان به عنوان نقطه‌ی اصلی برخورد فیزیکی میان جبهه‌ی مقاومت و استکبار مطرح بوده است. هرچند که این معیار همچنان نیز بر قوت خود باقی است و نتیجه‌ی هر گونه تقابل از نوع نظامی تا سایبری بین این دو، بیانگر وضعیت برتری یا ضعف محور مقاومت و در برابر آن، نظام استکبار است.

 
بررسی نبردهای نظامی، سایبری و اطلاعاتی یک دهه‌ی گذشته میان رژیم صهیونیستیو حزب‌الله لبنان نشان می‌دهد کهدر غالب این درگیری‌ها، حزب‌الله پیروز بوده یا اینکه برنده‌ای وجود نداشته است. این نتایج در حالی به دست می‌آید که در برآورد از تجهیزات نظامی و آموزش نیرویی و اساساً آنچه در مانورها رصد می‌شود، رژیم صهیونیستی حداقل چند سطح بالاتر از حزب‌الله قرار می‌گیرد. به این مهم می‌توان حمایت‌های سخت‌افزاری آمریکا را نیز اضافه کرد.
اکنون این سؤال اساسی مطرح می‌شود که چرا تقابل این دو، بر خلاف منطق و معادلات نظامی، آن گونه که به سود اسرائیل پیش‌بینی می‌شود، پیش نمی‌رود؟ به عبارت ساده‌تر، چرا اسرائیل توان آن را ندارد که از پس حزب‌الله برآید؟ چرا اسرائیل توان از میان برداشتن اولین چالش اساسی خود در منطقه را، که عدم موفقیت در برابر آن اکنون دیگر به اعتبار و توان نظامی‌اش ضربه زده است، ندارد؟
 
آنالیز تقابل نظامی میان رژیم صهیونیستی و حزب‌الله لبنان، از یک سو، بیانگر عدم اشراف و کنترل اسرائیل در درگیری‌هاست و از سوی دیگر، هدفمندی و استفاده‌ی حداکثری از ابزار و موفقیت در ضربه زدن به اهداف را نشان می‌دهد. این موضوع تنها می‌تواند نشئت‌گرفته از نوع استراتژی و انتخاب صحیح آن باشد که فقط بر پایه‌ی صحت اطلاعات و رصد دقیق اهداف قابل دستیابی‌ است.
 
بر همین اساس، می‌توان این گونه تفسیر کرد که ضعف در دستیابی به اطلاعات و عدم اشراف به مواضع طرف مقابل، عاملی است که اسرائیل را با چالش روبه‌رو می‌کند. به عبارت دیگر، بر خلاف همه‌ی راهبرد‌ها و طرح‌ها و مفاهیم امنیتی اسرائیل که در این رژیم به عنوان «قدرت بازدارندگی» شناخته می‌شود و اتکای اسرائیل نیز بر آن است، پاشنه‌ی آشیل رژیم صهیونیستی همان مسئله‌ی ضعف در «توان اطلاعاتی» است.
 
مقامات اسرائیل با اعتقاد به اینکه «در جنگ با هر کشور عربی می‌توان با اتکا به توانمندی نظامی، آن هم در چند سطح بالاتر، به سرعت پیروز شد،» توان اطلاعاتی خود را در رتبه‌ی دوم قرار داده‌اند که البته این موضوع در اکثر درگیری‌های نظامی و حتی سایبری، سبب شده است به نتیجه‌ی دلخواه نرسند و حتی متحمل شکست هم شوند.
 
ناکارآمدی توان اطلاعاتی در رژیم صهیونیستی، بیش از هر زمان، در تقابل با حزب‌الله به چشم آمد و این سؤالات را در ذهن مقامات اسرائیلی مطرح کرد که: «چرا در جنگ پیروز نشدیم؟»، «با نصراللهی که اکنون شخصیتی راست‌گو جلوه کرده و در جهان عرب و اسلام به الگوی مبارزه تبدیل شده است چه کنیم؟» یا «چگونه می‌توان از حزب‌الله و دبیرکل آن خلاص شد؟» و...
 
این‌ها سؤالاتی جدی هستند که نهادهای اطلاعاتی و جاسوسی اسرائیل هنوز نتوانسته‌اند پاسخی برای آن‌ها بیابند. دستگاه اطلاعاتی اسرائیل، در حوزه‌ی تبلیغات رسانه‌ای، به لطف دسترسی به بزرگ‌ترین کمپانی‌های رسانه‌ای و فیلم‌سازی غربی، به قدری گسترده و پرهیاهو تبلیغ کرده است که دستگاه اطلاعاتی این کشور، خصوصاً بخش برون‌مرزی آن، یعنی موساد (مؤسسه اطلاعات و تکالیف ویژه)، قدرتمند، موفق و نفوذناپذیر معرفی شود. اما این پروپاگاندای رسانه‌ای، که اساس آن در تعاریف علوم استراتژیک و نظامی اقدام صحیحی است و موجب وهن طرف مقابل می‌گردد، در برخی مواقع آن قدر افراطی رشد کرده که سیاست‌مداران و مسئولین غربی و خصوصاً مقامات رژیم صهیونیستی را نیز فریب داده است.
 
به عنوان مثال، شیمون پرز، رئیس رژیم صهیونیستی، در اظهارنظری موساد را بهترین و قوی‌ترین سازمان اطلاعاتی دنیا نامید!(1)
 
برای روشن‌تر شدن زوایای این ضعف در سیستم نظامی اسرائیل، ابتدا باید به برخی موارد از شکست‌های این دستگاه اطلاعاتی اشاره کرد. دستگاه اطلاعاتی و ضدجاسوسی رژیم صهیونیستی از سازمان‌های متعددی تشکیل شده است که شامل موساد، شاباک (امنیت داخلی و ضدجاسوسی) و امان (شعبه‌ی اطلاعات نظامی) می‌شود.
به طور کلی، بیشترین ناکامی‌های اطلاعاتی اسرائیل شامل ناتوانی در تجزیه و تحلیل داده‌ها، شکست و ناتوانی در جمع‌آوری اطلاعات، ناکامی‌های عملیاتی، نفوذ در سیستم اطلاعاتی و کشف شبکه‌های جاسوسی دیده می‌شود.
 
اشتباه اسرائیل در تحولات مصر، که باعث شد رژیم صهیونیستی یکی از مهم‌ترین دولت‌های هم‌پیمان و همراه خود در منطقه را از دست بدهد و نظام جایگزین آن را نیز خیلی زود در برابر خود ببیند، نتیجه‌ی تحلیل اشتباه سیاست‌مداران اسرائیل از اوضاع این کشور بود که بر پایه‌ی اطلاعات غلط به دست آمده بود.
 
نقاط ضعف سیستم اطلاعاتی اسرائیل از دو منشأ اصلی سرچشمه می‌گیرد که بررسی هر یک از ناکامی‌های این رژیم در عرصه‌ی نظامی و سیاسی، تقریباً به یکی از این دو نقطه‌ضعف اساسی ختم می‌شود.
 
دکترین اطلاعاتی اسرائیل بر اساس تعدد دستگاه‌های امنیتی، اطلاعاتی و تحقیقاتی تدوین شده و اولویت‌گذاری در هدف این نوع ساختارچینی، حیطه‌بندی و رصد و اشراف تخصصی نیست؛ بلکه این شکل بر اساس ایجاد رقابت بین این دستگاه‌ها، با هدف ارائه‌ی خدمت به امنیت ملی اسرائیل تدوین شده است.
 
این ساختار بر ذات اطلاعاتی رژیم صهیونیستی اثر گذاشته و غیر از ناهماهنگی، که نتیجه‌ی طبیعی چنین مدلی است، سبب بروز اختلافاتی نیز شده است. این اختلافات که حتی به سطوح پایین‌دست عناصر و عوامل دستگاه اطلاعاتی اسرائیل نیز رسیده، آسیب‌هایی بر این سیستم وارد کرده است که برخی از آن‌ها عبارت‌اند از: تعارض در بخش اجرایی عملیات مخفی ویژه، نبود هماهنگی کامل بین واحد‌های میدانی دستگاه‌ها، نبود همکاری در تهیه‌ی اطلاعات امنیتی، نبود حداقل فعالیت مشترک در خاک کشورهای دیگر و...
 
اولین گزارش از معضل ناهماهنگی میان دستگاه‌های اطلاعاتی اسرائیل در سال 1957 و در جریان جنگ تهیه شد. در این گزارش، ضمن اشاره به وجود شدیدترین نوع درگیری میان امان و موساد، گفته شده بود که با نگاهی خوش‌بینانه، می‌توان گفت که روابط بین این دو دستگاه اطلاعاتی به هیچ وجه دوستانه نیست و بحران در روابط، به سطوح پایین در دو دستگاه کشیده شده است.(2)
 
اسرائیل به منظور ترمیم این نقطه‌ضعف بزرگ در اوایل دهه‌ی شصت، اقدام به تأسیس کمیته‌ی «یارین شاریف» و در دهه‌ی هفتاد، اقدام به تأسیس «اگرانت» نمود. این کمیته‌ها در نتیجه‌ی تحقیقات خود توصیه کرده‌اند که دستگاه‌های اطلاعاتی اسرائیل، بر مبنای جغرافیا، به دو دسته‌ی برون‌مرزی و داخلی تقسیم شوند. در این تقسیم‌بندی، باید تمامی مأموریت‌های امنیتی و عملیات‌های ویژه‌ی خارج از مرزها، با محوریت موساد و مأموریت‌های داخلی با مدیریت شاباک و اقدامات امنیتی در مناطق اشغالی و کشورهای دشمن توسط امان اجرا شود.
 
با این حال، مشکل ناهماهنگی در دستگاه‌های اطلاعاتی اسرائیل، نه تنها همچنان پابرجاست، بلکه مشکلات دیگری نیز بر اساس همین تقسیم‌بندی به آن اضافه شده است. از یک سو، با گذشت زمان، درگیری‌های اسرائیل در سطح بین‌المللی افزایش یافته و از سوی دیگر، تخصصی شدن فعالیت‌ها در این دستگاه‌ها، بر حجم چالش‌های امنیتی روبه‌روی هر دستگاه افزوده است و این حجم از چالش با ساختار سنتی و نیاز‌های راهبردی اسرائیل تناسب ندارد.
 
به عنوان مثال، اشتباه اسرائیل در تحولات مصر، که باعث شد رژیم صهیونیستی یکی از مهم‌ترین دولت‌های هم‌پیمان و همراه خود در منطقه را از دست بدهد و نظام جایگزین آن را نیز خیلی زود در برابر خود ببیند، نتیجه‌ی تحلیل اشتباه سیاست‌مداران اسرائیل از اوضاع این کشور بود که بر پایه‌ی اطلاعات غلط به دست آمده بود؛ زیرا از زمان انعقاد قرارداد صلح میان مصر و اسرائیل، سازمان‌های اطلاعاتی رژیم صهیونیستی تمرکز خود را بر روی مخالفان خود در شرق و شمال اسرائیل، مانند سوریه، لبنان، ایران و طرف‌های فلسطینی متمرکز کردند و این امر باعث شد که خیلی زود مصر تبدیل به سرزمینی ناشناخته برای افسران سرویس اطلاعاتی رژیم صهیونیستی شود.
 
به عنوان مثال، «کوخافی»، رئیس سازمان اطلاعات ارتش رژیم صهیونیستی، در گزارشی که هم‌زمان با آغاز قیام مردمی در مصر به کمیسیون امنیت و سیاست خارجی ارائه کرد، تأکید نمود که رژیم حسنی مبارک فوراً و بدون هیچ دغدغه‌ای می‌تواند این قیام را سرکوب کند. وی در گزارش خود، ضمن بررسی وضعیت گروه‌های مخالف رژیم حاکم بر مصر، اضافه کرده بود که اخوان‌المسلمین به هیچ عنوان توان کافی برای بسیج مردمی به منظور به دست گرفتن قدرت در مصر را ندارد.(3) همین گزارش‌ها باعث شد تا آخرین لحظات سرنگونی مبارک، رژیم صهیونیستی از وی حمایت کند و برای بعد از او نیز هیچ برنامه‌ای پیش‌بینی‌ نکند.
 
علاوه بر این، تعدد دستگاه‌های امنیتی و اطلاعاتی، آن هم با شرط تقسیم کار، طبیعتاً نوعی برنامه‌ریزی برای ارائه‌ی فعالیت‌های مشترک را می‌طلبد که باز هم اسرائیل در این مهم دچار کاستی است. نبود فعالیت‌های مشترک که نشان از ناهماهنگی و در برخی موارد، اختلافات این دستگاه‌هاست، بیانگر این موضوع است که بخش‌بندی و تقسیم وظایف مبتنی بر موقعیت جغرافیایی، نتوانسته است مشکل اصلی این سیستم را حل کند.
نمونه‌ی عدم هماهنگی و همکاری در سازمان‌های اطلاعاتی رژیم صهیونیستی در جنگ 2006 با اسرائیل به چشم می‌خورد. در این درگیری، نهاد‌های اطلاعاتی رژیم صهیونیستی اطلاعات کافی و دقیقی را از سامانه‌ی موشکی ضدزرهی حزب‌الله در اختیار ارتش اسرائیل قرار ندادند. غیر از این، عدم ارائه‌ی اطلاعات کافی از رزمندگان حزب‌الله به پیاده‌نظام اسرائیل و عدم ارائه‌‌ی اطلاعات از تسلیحات جنگی پیشرفته‌ی حزب‌الله، مانند موشکی که رزم‌ناو اسرائیلی را نابود کرد، از دیگر دلایل شکست اسرائیل بود. حال آنکه برخی از این اطلاعات توسط دستگاه اطلاعاتی رژیم صهیونیستی قبلاً به دست آمده بود.
 
آنالیز تقابل نظامی میان رژیم صهیونیستی و حزب‌الله لبنان، از یک سو، بیانگر عدم اشراف و کنترل اسرائیل در درگیری‌هاست و از سوی دیگر، هدفمندی و استفاده‌ی حداکثری از ابزار و موفقیت در ضربه زدن به اهداف را نشان می‌دهد. این موضوع تنها می‌تواند نشئت‌گرفته از نوع استراتژی و انتخاب صحیح آن باشد که فقط بر پایه‌ی صحت اطلاعات و رصد دقیق اهداف قابل دستیابی‌ است.
 
برای معرفی وجه دوم ضعف اطلاعاتی رژیم صهیونیستی باید به کیفیت نیروی انسانی این تشکیلات اشاره کرد. عدم پایبندی کامل و جامع افسران اطلاعاتی باسابقه به وظایف تشکیلاتی، سبب شده است تا این دستگاه اطلاعاتی با کاستی‌های عمیقی رو‌به‌رو شود. به عنوان مثال، افسرانی که با مأموریت استخدام جاسوس و جمع‌آوری اطلاعات به کشورهای اطراف، از قبیل لبنان اعزام می‌شدند، از حضور خود در این کشورها و برخورداری از رانت‌های اطلاعاتی سوء‌استفاده می‌کردند و از طریق درگاه‌های ورود و خروج امنی که در اختیار داشتند، به قاچاق انواع اسلحه و مواد مخدر می‌پرداختند و دشمن خود را فراموش کرده بودند. به این موارد همچنین می‌توان خوش‌گذرانی‌های وقت و بی‌وقت را، که اتفاقاً تأثیرات منفی بر این نوع فعالیت دارند، اضافه کرد.
 
نادرست بودن اطلاعات ارسالی از سوی جاسوسان اعزام‌شده و منابع آن‌ها تا اندازه‌ای بود که خیلی زود مشخص شد اطلاعات مخابره‌شده از لبنان، که برخی از آن‌ها حاصل چندین سال رصد اطلاعاتی پیوسته بوده‌، با هدایت حزب‌الله صورت گرفته است. به عنوان مثال، عملیات بیمارستان دارالحکمه در سال 2006 و در جریان جنگ 33روزه یکی از موارد بارز ناکارآمدی و غیرقابل اعتماد بودن عوامل به اصطلاح نفوذی اسرائیل در لبنان محسوب می‌شد.
 
در این عملیات، نیروهای ارتش رژیم صهیونیستی، با این تصور که رهبران حزب‌الله در این مکان مخفی شده‌اند، از طریق راه آسمان به این بیمارستان حمله کردند، اما خیلی زود مشخص شد که نیروهای حزب‌الله در این مکان حضور نداشته‌اند. موارد مشابه عملیات دارالحکمه نیز در طول این جنگ رخ داد که بعداً مشخص کرد ساخت‌وساز بناهای مختلف در طول سال‌های گذشته، در مقابل چشمان منابع و عوامل رژیم صهیونیستی صورت گرفته و این اماکن به عنوان مراکز و پایگاه‌های استراتژیک حزب‌الله نشان داده شده است تا سیستم اطلاعاتی اسرائیل گمراه شود.
 
غیر از شرایط گفته‌شده، از منظری دیگر می‌توان شکست‌های اطلاعاتی رژیم صهیونیستی از حزب‌الله لبنان را حاصل برتری اطلاعاتی چشمگیر حزب‌الله دانست که در رصد و پیگیری و متلاشی کردن خطرناک‌ترین شبکه‌های جاسوسی، بسیار موفق بوده‌اند.
 
در مورد پیگیری موقعیت سید حسن نصر‌الله از سوی موساد نیز باید گفت این کار به قدری برای این شبکه‌ی اطلاعاتی سخت و غیرممکن شده است که این مهم را از طریق اخبار و رسانه‌های آشکار پیگیری می‌کنند. نمونه‌ی این واقعیت بعد از جنگ 2006 رخ داد. زمانی که دبیرکل حزب‌الله لبنان ناگهان کنار بشار اسد و محمود احمدی‌نژاد در سوریه دیده شد، سیستم اطلاعاتی اسرائیل به شدت زیر سؤال رفت. چگونه اولویت تحت پیگرد نهاد‌های اطلاعاتی اسرائیل، قبل از نهادهای این رژیم به دمشق رسیده و باز هم سالم به لبنان بازگشته است؟ چگونه نتوانستند بفهمند نصرالله قصد ترک لبنان را دارد یا این کشور را ترک کرده است؟(4)
 
به هر حال، با وجود برخورداری رژیم صهیونیستی از آخرین ادوات و سیستم‌های نظامی ایالات متحده، ضعف اطلاعاتی و شکست در این حوزه در برابر حزب‌الله، همواره پاشنه‌ی آشیل این رژیم در برابر حزب‌الله لبنان بوده است. هرچند که بررسی توان نظامی اسرائیل در برابر حزب‌الله لبنان در موضوع این مقاله نمی‌گنجید، اما بد نیست اشاره کنیم که در این حوزه نیز نمی‌توان حزب‌الله را عقب‌تر از رژیم صهیونیستی دانست و شاهد آن نیز جنگ 33روزه‌ی لبنان است.(*)
 
پی‌نوشت‌ها:
 
1. سخنرانی در جشن هانوکا در مقر ریاست‌جمهوری در اسرائیل، 14 دسامبر 2012.
 
2. شموئیل ایون و عاموس گرانیت، سازمان‌های اطلاعاتی اسرائیل: چالش‌ها و راهبردها، ترجمه‌ی محمدرضا بلوری و میترا فرهادی، مؤسسه‌ی مطالعات اندیشه‌سازان نور.
 
3.رسایت مرکز اطلاع‌رسانی فلسطین، 24 فوریه 2011.
 
4. سایت الجزیره، 26 سپتامبر 2010.